بسم الله الرحمن الرحیم


حدیث زندگی بعضی از افراد همچون پرنده ای است که آزادانه به هرسو پرواز میکنند قافل از... . بعضا آنچنان مبهوت دنیای زیرپایشان میشوند که گیر خود را نمی بییند و همینطور میروند و میروند تا عمرشان به آخر برسد و در آخر که به گوشه ای افتادند و به خودشان نگاه می کنند تازه می فهمند که چه بلایی بود برسرشان آمد، تازه می فهمند که دنیایشان برای چه کسی بوده و برای چه کسی کار می کردند.
اینکه شما کمی سرتان را بچرخانید و ببیند چه کسی در اطراف شما اینچنین است، کمی مزحک به نظر می رسد. چرا که آن‌وقت چه کسی است که بیاید و شما را بررسی کند. انسان هایی که تا یک چیزی را می شنوند می خواهند دیگران را با آن قضیه تطبیق بدهند واقعا آدم های کوته فکر و سردرگمی هستند که نمی دانند با خودشان چندچند هستند. (البته عده ای هستند که خودشان را قبل از این حرفها بسته‌اند و کارشان را خیلی وقت است که شروع کردند ولی از ائمه به ما رسیده است که هرشب اعمال روز خودت را مورد بررسی قرار بده. و این برای همه است، بلکم کسانی که روی شانه ی خود احساس سنگینی می کنند باید به خود با شک بیشتری نگاه کنند.)
بگذریم...اما این بماند که آیا ما نیز همچون پرنده ای آزاد هستیم که تحت کنترل عده ی دیگر هستیم؟
آیا می دانیم و دم نمی زنیم یا اینکه در غفلت هستیم؟
آیا وقتی که دانستیم کاری کردیم یا اینکه تسلیم شدیم؟
آیا...
آیا...
آیا...
این نصیحت نیست، پند نیست، قصه تاریخ از ماست...
بماند که ما را به نیکی یاد کنند.